فاطمه طهورا ومحمدحسنفاطمه طهورا ومحمدحسن، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

گلهای زندگی من

دوباره اومدم

سلام گلهای قشنگ زندگیم امروز بعد ازیک سال دوباره تصمیم گرفتم تا به وبلاگتون بیام و دوباره شروع کنم به نوشتن. یک سال گذشته و شماها یک سال بزرگتر و عاقلتر شدین و اتفاقهای کوچیک و بزرگ زیادی تو این یکسال برای هممون افتاده... اینکه فاطمه جون داره وارد دوران نوجوانی میشه و میره کلاس اول دبیرستان البته نظام جدید که دبیرستان شش ساله هست و از اینکه اینقدر زود داری بزرگ میشیو دبیرستانی میشی حس خوبی داری اینکه محمد حسن عزیزم دیگه امسال باسواد شدی و خیلی خوب کتاب میخونی و امسال به کلاس دوم میری از اینکه بزرگ شدین و بیشتر منو درک میکنین و بیشتر هم صحبت هم شدیم حس خوبی دارم از اینکه هستین  و با وجود شما زندگیم زیباتره خدارو شاکرم عزیزا...
8 شهريور 1392

مادرانه

سلام امروز روز دوم ماه مبارک رمضانه دیشب سحر خیلی خسته بودم ... فاطمه جونی تا سحر بیدار بود ..موقع خوردن سحری اومد بیدارم کرد اصلا نمیتونستم از جام بلندشم ترجیح میدادم بخوابم و سحری نخورم. به فاطمه گفتم دخترم تو بابا برید سحری بخورین من میل ندارم وسیرم دیشب یه چیزی خوردم فاطمه رفت و بعد چند دقیقه با یه لیوان آب اومد گذاشت رو پاتختیو گفت مامان حداقل آب بخورین فردا تشنتون میشه ...آخ فدات شم که اینقدر مادرانه به فکر منی عزیز دلم  و تا وقتی که آب نخوردم دست ازسرم بر نداشت...   دوستت دارم مهربونم ...
1 مرداد 1391

فاطمه جونی وماه مبارک رمضان

سلام فاطمه جونم امسال سال چهارم که روزه میگیری عزیزم خدارو شکر میکنم که از وقتی به سن تکلیف رسیدی با وجود روزهای بلند تابستون و گرمای هوا همه روزه هاتو گرفتی آفرین گلم بهت افتخار میکنم   انشاالله و به کمک خدا امسال هم روزه هاتو بدون هیچ مشکلی میگیری. الان چند روز بیشتر به ماه مبارک نمونده وداریم کم کم برای روزه داری و مهمانی آماده میشیم ماه رمضونو خیلی دوسدارم ودلم واقعا براش تنگ شده و درانتظار رسیدنش هستم امیدوارم مهمونای خوبی برای خدا باشیم و بتونیم از این ماه خوب و دوسداشتنی به نحو احسن استفاده کنیم   ...
28 تير 1391

عزیزانم

اگر گاهی احساس کردی کسی تورا دوست ندارد بدان من در آن لحظه بر تو عاشقترینم                    دوستت دارم                  ...
29 خرداد 1391

به نام خدا

به نام خداوند بخشنده مهربان به نام خداوند مهربانی که هر قدر اورا سپاسگزاری کنم کم است بخاطر همه نعمتهایی که بی دریغ من ارزانی داشته از نعمتهای بزرگی که خداوند به من عطا داشته وجود دو فرشته بی نظیر است فاطمه گلم و محمد حسن عزیزم شما دو گل زیبای زندگی من هستین که همیشه وجودتان را از خداوند منان خواستار بودم. میخواهم بدانید که همیشه دوستتان دارم و به شما و پدر مهربانتان عشق میورزم. فاطمه جونم تو الان یازده سال و هفت ماه داری و اکنون مشغول امتحانات خرداد ماه هستی. محمد حسن جان تو الان شش سال و هشت ماه داری و انشاالله امسال به کلاس اول میروی. الان حسابی مشغول بازی با دوچرخه ای که بابا جون چندروز پیش برات خریده هستی و حسا...
9 خرداد 1391

به وبلاگ گلهای زندگی من خوش آمدید

سلام من مامان فاطمه طهورا و محمد حسن هستم. تا چندی پیش دفترخاطراتی داشتم که خاطرات روزانه کودکانم را می نوشتم ولی بر اثر حادثه ای از بین رفت بر آن شدم تا از این به بعد خاطراتم با کودکانم را ثبت کنم تا در آینده ای نه چندان دور آن را به کودکانم بسپارم. گرچه فرزندان من دیگر نی نی نیستن ولی عشق به همه کودکان من را برآن داشت تا نی نی وبلاگ را برای ثبت خاطرات کودکانم انتخاب کنم به امید روزی که تمام کودکان دنیا در صلح و آرامش زندگی کنند ...
7 خرداد 1391